ترکمن سسی - گلدی نظری - در فهم افکار و اندیشه های بزرگانی چون مختومقلی، بررسی عوامل بیرونی چون جامعه ای که در آن نشو نما یافته، محل تحصیل و استادانش، کتاب هایی که خوانده، خانواده ای که در آن بزرگ شده می توان رهگشا باشند.
هرچند در خصوص مختومقلی بسیاری از این عوامل برما شناخته شده نیستند ولی از میان آنها نقش خانواده و پدر ایشان به اعتبار کتاب هایی که از وی باقی مانده است همچنین اشعاری که فراغی در معرفی پدر سروده است برای ما تا حدودی شناخته شده اند. گفته اند پدر مختومقلی در محل سکونتش مکتبخانه داشته است. لذا آنچه که در وهله اول به ذهن آدمی متبادر میشود اینکه مختومقلی در نزدپدر آموزش دیده است. ولی متاسفانه تاکنون بر روی این ارتباط استاد شاگردی و تاثیر فکری ای که مختومقلی از پدر پذیرفته است آنچنانکه بایسته و شایسته تحقیق نشده است.
ما در اینجا می خواهیم به دلیل و یا دلایل آن بپردازیم. چرا جایگاه دولت محمد آزادی در پرورش مختومقلی و آرا و اندیشه های وی بدرستی شناخته شده نیست؟ و یا کم اهمیت جلوه داده شده است؟ 90 سال پیش که محققین ترکمنستانی برای اولین بار وارد مقولهای بنام مختومقلی پژوهی شده اند احتمالاً به دلیل چارچوب های نظام حاکم، تلاشی برای نشان دادن ارتباط فکری بین مختومقلی و آزادی نکردند.در دوره تزارها کسانی چون ساموئیلوویچ پدر مختومقلی را اندیشمندترین عالم ترکمن معرفی کرده بودند و به واقع نیز چنین بود.
به اعتبار گفته ایشان، آموزش مختومقلی بخصوص آموزش مقدماتی وی می توانسته در نزد پدر طی شده باشد. اما سردمداران آن روزگار شوروی تحت رهبری استالین/ درحال دین زدایی از کشورهای آسیای میانه بودند و هیچ علاقه ای به برجسته سازی آثار دینی کسانی چون دولت محمد آزادی نداشتند. اطلاعاتی که شخص مختومقلی از پدرش می دهد نشان می دهد که آزادی عالم بزرگی بوده و برای مختومقلی نیزنقش استادی و حتی مرشدی داشته است. اما در آن مقطع زمانی از طریق روایت ها برای مختومقلی استادان دیگری تراشیده شد که چه بسا وجود خارجی نداشتند. لذا به عنواناولین استادمختومقلی شخصی بنام (نیاز صالح)معرفی شد که ازسرزمین دوری بهجهت آموزش کودکان به محل سکونت مختومقلی آمده بود. جالب اینکه بر اساس روایت ها استاد دولت محدز آزادی نیز (صالح نیاز) نامی بوده است.همچنین پیری که مختومقلی در جوانی قصد بیعت با وی را داشته است نیز(نیاز قلی)نامی بوده است. معلوم نیست پردازندگان این روایت ها چه اصراری بر روی نام هایی چون نیاز و صالح داشته اند.
اما دلیل بی اهمیت جلوه دادن جایگاه آزادی در تربیت فرزند و تاثیرات فکری او بر فراغی را باید در ویژه گی های آثار دولت محمد آزادی جستجو کرد. نخست اینکه بخش عمده ای از مبانی فکری آزادی در واقع بیان مبانی دینی و اعتقادی بود که به مذاق سردمداران کمونیسم خوش نمی آمد. ثانیا آثار آزادی کمتر دچار تحریف شده بود و مشکل الحاقات نیز نداشت تا احیاناً از طریق آن سوء استفادههای صورت پذیرد.آزادیبیشتر یک نظریه پرداز بود و روی مبانی کار میکرد.به عنوان مثال وی/کتاب وعظ آزاد رادر اغتشاشات بعداز نادر شاه/ در دروه ای که جنگ جانشینی در جریان بود نوشت/ لذا وی به استناد احادیث و روایات بخش عمده ای از این کتاب را به موضوع ضرورت حکومت و وظایف حاکم و مشروعیت آن اختصاص داد.
بعنوان مثال وی در خصوص وجوب حکومت / سرزمینی فاقدحاکم را به سرزمین بی خیر و برکت تشبیه کرد:
پادشاه سی بولماسا بیر اولکانینگ بولماز ایمیش خیر و احسانی اونینگ
ویا در جایی دیگر حاکم را در حکم جان برای صورت و ظاهر دانسته است:
اهل دین کیم اونینگ سلطانی یوق صورته منگزار ایچینده جانی یوق
دولت محمد آزادی در این کتاب به استنادآیات/ احادیث و روایات به مبانیفکری حکومت آرمانی می پردازد و اجرای عدالت، مردمداری، و حفظ آرامش و امنیت جامعه، و توجه به آبادانی مملکت را از وظایف عمده حاکم بر می شمرد.
به هر حال با مطالعه آثار آزادی و فراغی به آسانی می توان به رابطه فکری آن دو پی برد. بعنوان مثال آزادی در جایی به مطلبی اشاره می کند که در حدیث نبوی نیز آمده است:
آخرت دونیادیر مزوع یری خیر ادیپ اک دونیادا قالما غوری
یعنی دنیا کشتکار آخرت است پس دستی به خیر برآر تا دست خالی از این دنیا نروی.مختومقلی نیزهمین سخنان را با شیوه ای زیباتر و شاعرانه تربیان می کند:
دونیا آخرت نگ کشتکاری دیر تخم سچینه ور/ ناگه یاتیپ سن
در هر حال فرق این دو در موضوعات مشترکی که به آن پرداخته انددر مبانی و اصول نبوده و نیست بلکه در شیوه بیان مطالب است. به قول عاشورپور/ مختومقلی در مقایسه با آزادی زیباتر و شاعرانه تر به بیان مطالب پرداخته است.
از نقاط مشترکی که در آثار دولت محمد آزادی و مختومقلی به وفور دیده می شود اشعاریست که در مذمت دنیا سروده شده اند. مختومقلی خود در این خصوص به سخنی از آزادی استناد کرده می گوید: ای مختومقلی! یادت هستکه پدرت دنیا را (مصیبت کده)می نامید وبا چشمانی گریان از دنیا رفت؟ پس گمان مبر تو نیز از این دنیا خندان روی.
«یاسخانه دییپ» ییغلاپ اوتدی پدرنگسن مو؟ موندا گله گله گیدرسن؟
رابطه فکری و عاطفی مختومقلی با آزادی آنچنانکه در قطعه شعر( آتامینگ) و (مناظره اوغلوم آزادیم) انعکاس یافته بسیار عمیق و گستردهبوده است. مختومقلی در قطعه شعر آتامینگ در معرفی پدر می گوید: من با حدس و گماندر باره پدر سخن نمی گویم بلکه به گفته هایم یقین دارم. (گورمه سم سویله من اوی بیله چندن) بعد به مقام عرفانی پدر می پردازد که او را در میان گروه های متعلق به اولیای الهی از جمله نقبا، چهل تن، هفت تن و ابدال یافته است.البته دولت محمد آزادی نیز قبلاً در وعظ آزاد به معرفی همین اولیا پرداخته بود.مختومقلی در معرفی آزادی آنچنان پیش میرود که دوست پدرش را دوست رسول الله می داند. (پیغمبر دوستی دیر دوستی آتامینگ) مختومقلی در شعری دیگر می گوید تخلص آزادی را پیامبر به وی داده است. (رسول الله قویموش آدیین آزادی) در روایتها نیز گفته اند که شبی رسول خدا به خواب دولت محمد آمده به وی بشارت آزادی از آتش داده است.
در هر حال ارتباط مختومقلی با آزادی حتی به موضوع تخلص آنها نیز کشیده شده است. در واقع تخلص فراغی و آزادی یک معنا در قالب دو کلمه به ظاهر متفاوت است. مختومقلی خود نیز در شعری به این حقیقت اذعان می کند. (مختومقلی آدینگ دوندی فراغا / فارغ بولوپ چک اوزینگی غیراغا) در اینجا مقصود شاعر از عبارت فراغی/ رهایی است همچنانکه معنی آزادی رهاییست. موارد دیگری نیز در خصوص ارتباط فکری و دیدگاهی این دو می توان بیان نمود. که ما به همین مقدار بسنده می کینم.
در هر حال تاثیری که مختومقلی از آزادی پذیرفته است غیرقابل انکار بود. با این وجود این ارتباط در زمان شوروی سعی بر پنهان نگه داشتن آن شد. متاسفانه امروزه نیز رسوبات چنین فکری را در میان برخی مختومقلی پژوهان می توان مشاهده کرد. آشیروف در همین اواخر با اشاره به برخی اشعار مختومقلی در موضوعات حماسی و ملی ادعا کرده بود: «چنانچه مختومقلی به عنوان فرزند دولت محمد آزادی رفتار میکرد از وی چنین اشعار ملی و حماسی ای صادر نمی شد.» غافل از آنکه همانطورکه گفتیم هر دو در مبانی بر یک اصول بودند اما شیوه بیانشان باهم فرق داشت.
((والسلام))
این مقاله تحت "عنوان مختومقلی پرورش یافته مکتب آزادی" در مراسم گرامیداشت مختومقلی فراغی در مجتمع فرهنگی و هنری ارشاد اسلامی آق قلا به تاریخ 20 اردیبهشت ماه 1402 توسط نگارنده - گلدی نظری - قرائت شد.
- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای اسلامی منتشر نمیشود.
- نظرات بعد از ویرایش ارسال میشود.