ترکمن سسی – نازمحمد یگن محمدی - شصت و چهارمین نشست انجمن جیحون جمعه گذشته در هوای 39 درجه ای گنبد با شرکت شاعران و دوستداران ادبیات، در فضایی صمیمی یکبار دیگر متفاوت از گذشته در خانه فرهنگ شهرداری گنبد کاووس، تحت عنوان "پژوهشی در شعر و ادبیات و هنر" برگزار شد.
سخنران استاد حکیم بهرامی، با سابقه فعالیت در عرصه های تئاتر و تلویزیون و سینما تحت عناوینی چون نویسنده، بازیگر، کارگردان و مشاور مسائل فولکلوریک، بعد از معرفی و تقدیم ایشان از طرف مجری این نشست آقای آنه دوردی کریمی، با استفاده از توانایی های خود در عرصه های یاد شده کنفرانس کاملاً متفاوتی ارائه نمود. استاد بهرامی بدین ترتیب نشان داد که شعر و ادبیات و هنر را بخوبی می شناسد.
وی در ابتدای سخنرانی خود یادآور شد که قصد ایشان در این کنفرانس به اشتراک گذاشتن چکیده آموخته های شصت ساله اش می باشد. همین خود نشانه ای بود بر اینکه او گفتنی های بسیاری دارد. و حقیقتاً نیز چنین بود.
استاد بهرامی سپس سخنانش را چنین آغار کرد: "برای درک و فهم شاعر اول باید بدانیم که شعر چیست. همچنان که از میزان وزنه ها به قدرت دستها و بازوی وزنه بردار پی می بریم. و اما شعر چیست؟ شعر احساسات لطیف و عمیق آدمی است که به کمک کلمات مناسب و زیبا به صورتی آهنگین و گوشنواز بیان می شوند. و اما کلمات از کجا می آیند؟"
استاد بهرامی آنگاه ما را تا نقطه آغاز اولین کلمات در جهان به عقب هدایت کرد. به دورانی که انسانها به سبب ساختار چانه و دهان و زبان قادر به تکلم نبودند و تنها به کمک صدا و زبان اشاره با یکدیگر ارتباط برقرار می کردند. سپس در گذر زمان بر حسب ضرورت اولین کلمات ساده برای رفع برخی حوائج بوجود آمدند. و این کلمات به مرور بیشتر و بیشتر شدند. درست مانند کودکی که بدنیا می آید و در آن مقطع هیچ چیز را نمی شناسد و ذهنش کاملاً پاک است. مادر و پدرش را از روی صدایشان می شناسد و چون قادر به تکلم نیست تنها با لبخند می تواند تشکرش را بیان کند و یا با گریه نارضایتی اش را اعلام نماید. کودک فقط با تصاویر روبرو می شود. اسامی و کلمات به مرور به او آموزش داده می شود. به تعبیری دیگر کلمات مانند اتیکت بر روی تصاویر می نشینند: "مامان... بابا... آبجی ... شیر... ووو..."
حکیم بهرامی سپس روی تخته وایت برد اشکالی را ترسیم نموده توضیح داد که در هر ارتباط و گفتگو هر دو طرف باید به یک اندازه دارای شناخت باشند. هر انسان در ذهن خود آرشیو بسیار وسیعی از تصاویر و کلمات دارد. لذا در هر گفتگو هرگاه میان تصاویر ذهنی و واژه های اندوخته شده یک طرف با طرف دیگر همخوانی باشد، دیالوگ بین ایشان بخوبی برقرار می شود و پیش می رود. در غیر این صورت این دو طرف یا در مواردی و یا در کل متوجه عرایض یکدیگر نخواهند شد. آقای بهرامی آنگاه به قصه ای از مولوی اشاره نمود که چهار تن از چهار ملیت هم سفر می شوند و در شهری قصد خرید انگور می کنند و از آنجا که همه واژه انگور را به زبان خود تلفظ می کنند متوجه نمی شوند که همه آنها در واقع خواهان یک چیز می باشند. استاد بهرامی در عین حال تاکید کرد که ارتباط میان آدمها با تصویر است، نه با کلمات.
در ادامه استاد بهرامی با یادآوری اینکه قدرت تخیل انسان بزرگترین ثروت اوست و همانست که انسان را از حیوان جدا می کند، سخن را به توانایی شاعران و نویسندگان در بکار بردن قدرت تخیل خود و استفاده درست از کلمات و تصویر سازی های بدیع می کشاند. آنگاه تاکید می کند که مادران اولین شاعران و اولین آهنگسازان دنیا هستند. آنها وقتی برای کودک خود لالایی می خوانند شعر را از همان ابتدا بصورت آهنگین می سرایند. لذا لالایی شعری است که همزمان ملودی خود را با خود دارد. کودک هم که از زمان شنیدن ضربان قلب مادرش با ریتم و موسیقی آشناست با صدای نرم و آرام مادرش آرامش می بابد.
استاد بهرامی در ادامه تاکید کرد که متاثر شدن از یک موسیقی به معنای هماهنگ بودن هارمونی درون انسان با هارمونی بیرونی است. به عنوان مثال وقتی غمگین باشیم موسیقی غمگین بر دلمان می نشیند. زیرا انسان نیاز به این دارد که با احساسات درونی وی همراهی شود.. و بالعکس در مواقع غلیان انرژی، انسان با موزیک تند و پرحرکت همراهی می کند. این وضعیت در دنیای شعر و ادبیات نیز چنین است. انسان همانگونه که برای ادامه زندگی نیاز به خوراک و تقویت انرژی خود دارد، برای تقویت روح و روان خود نیز به خوراک های مناسب و سالم احتاج دارد. در غیر این صورت ضعف روحی باعث ضعف جسمی نیز می شود.
آقای بهرامی سپس ضمن ترسیم شابلونی از یک شعر گفت که هرکس که این قوانین را رعایت کند، یعنی شعر وی دارای وزن و آهنگ و قافیه باشد و یا حداقل گوشنواز باشد شاعر محسوب می شود. خواه باسواد باشد، خواه بی سواد. اما اینکه بگوییم شاعر باید چنین باشد و یا چنان باشد آن برخوردی سلیقه ای خواهد بود.
و در واقع مخاطب دوست دارد که شعر مطابق میل ایشان باشد. و این مسئله طبیعتاً در هر جغرافیا متفاوت خواهد بود.
استاد تئاتر در بخش دیگری ار سخنانش به فرق میان کمدی و طنز از یکسو و تراژدی و درام از سوی دیگر پرداخت و به مثال جالبی در این رابطه اشاره نمود... صحنه ای که از دور خنده دار بنظر می آید با نزدیک شدن به آن و دیده شدن جزییات می تواند بناگاه بسیار غمگین و تراژیک شود.
استاد بهرامی همچنان می گفت و می گفت و نیز تصاویری بر روی تخته وایت برد ترسیم می کرد و اشعار را چنان با احساس خاص آنها می خواند که گذر زمان فراموش شد.
وی در ادامه سخنانش ضمن ترسیم تصویری بر روی وایت برد، شعر و متن نوشته شده روی کاغذ را به مرده ای تشبیه کرد که با خوانش صحیح از طرف گویندگان و بازیگران جان می گیرند.
در وقت تنفس هنرمند خوب و شناخته شده دنیای موسیقی ترکمنی و نیز آهنگساز توانمند جناب آقای آنه بردی وجدانی قطعه ای نواخت و قظعه ای را نیز خواند و بدیت ترتیب شوری دیگر به محفل بخشید.
در قسمت دوم نشست اشعار ترکمنی، فارسی، ترکی استانبولی استاد حکیم بهرامی و نیز اشعار ترکی استانبولی ترجمه شده از طرف ایشان مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
در پایان با خود گفتم ای کاش بتوانیم چنین نشست ها را هر چه بیشتر، گسترده تر و پر شورتر برگزار کنیم. زیرا که ادبیات و بویژه ادبیات ترکمن قابلیت های پنهان بسیاری دارند که بی شک توانایی زیبا دیدن و زیبا ساختن دنیای درون و برون را در ما تقویت خواهند نمود.
ناز محمد یگن محمدی
- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای اسلامی منتشر نمیشود.
- نظرات بعد از ویرایش ارسال میشود.