ترکمن سسی – اشعار عبدالملک خرمالی مضامین جهانی دارد و اگر شعرهای او به زبانهای بزرگ دنیا مانند انگلیسی و آلمانی و روسی و ایتالیایی و چینی و ترکی ترجمه شود استعداد جهانی شدن را دارد.
در بخشی از یادداشت ا. خوجملی درباره ویژگی های اشعار عبدالملک خرمالی آمده است :
شعر یکی از زیباترین و شیرینترین و جذابترین بخشهای ادبیات یک قوم و یک ملت می باشد. یک شعر زیبا و شیرین و نغز و پرمعنا هر گز کهنه نمی شود. می تواند قرنها و سالهای سال در خاطره ها بماند و حلاوت و شیرینی خود را حفظ نماید. شعر حتی می تواند با آدم های عام ارتباط برقرار کند و آنها را سرذوق بیاورد واز تاثیر شگرف و عمیق خود بهره مند نماید.
شاعران منتقد زبان گویا و چشمان بیدار یک ملت هستند و چیزهایی را که افراد معمولی نمی بینند یا مفاهیمی را که قادر به درک آن نیستند را به صحنه می آورند و در معرض دید عموم قرار می دهند.
عبدالملک خرمالی از جمله شاعرانی است که توانسته است این ویژه گی ها را از خود نشان دهد. شعرهای او که به زبان فارسی سروده شده است کوتاه و نغز و پر معنی است. او توانسته است مضامین بسیار غنی را در جمله های کوتاه بیان نماید. به اصطلاح یک دریا را به یک سبو بریزد. انسان با خواندن شعرهای او بحرپیمایی می کند یک دریا را می تواند در یک ساعت تماشا نماید و ازآن لذت ببرد. این هنر انسانهای بزرگ است که راه را برای دیگران کوتاه نمایند و آنها را زودتر به مقصد برسانند. این مقصد همان دانایی و آزادگی و معرفت و دانش به زبان ساده و همه فهم و شیرین می باشد.
از او چهار جلد شعر منتشر شده است خواندن هر کدام آنها بیش از یک ساعت وقت نمی برد. این خیلی مهم است انسان با صرف چهار ساعت وقت با آثار یک شاعربزرگ آشنا شوند و از مضامین غنی آن بهره ها ببرند و جرعه ها بنوشند و شیرین کام شوند.
اگر شعرهای او به زبانهای بزرگ دنیا مانند انگلیسی و آلمانی و روسی و ایتالیایی و چینی و ترکی ترجمه شود استعداد جهانی شدن را دارد. چون خیلی از آنها مضامین جهانی دارد و در ذهن و ضمیر همه انسانها جای بگیرد. به این ابیات توجه بکنید.
مرد بودن به جنسیت نیست زنان گمنام شرافتمندترند از هر مردی. ( این کتاب بوی نان می دهد صفحه 21)
چوپانی که از سر ذوق برای ماشینها دست تکان می داد به تریلی حامل تانک پشت کرد.( همان کتاب صفحه ی 25 )
سایه را با خود برد درخت قطع شده.( همان منبع صفحه ی 33)
از رئیس تا خدمت کار بی گناه می پندارند خود را در کارخانه ی بمب سازی.( همان کتاب صفحه ی 37)
گمشده ها فراوانند هر سال کوهی ازتعادل زمین ناپدید می شود.( همان کتاب صفحه ی 43)
سنگی از زمین برداشتم نه سگ بود نه گنجشک بی هدف به رود خانه پرتاب کردم قرباغه ای از شدت ضربه آن به خود پیچید.(همان کتاب صفحه ی 47)
فقیری گفت: بر لباسهایم جیب نگذار خیاط.( همان کتاب صفحه ی 64)
سگ ولگرد دنبال صاحب می گردد به اندک محبت عمری وفاداری. (کتاب سنگها بیش از گنجشکها صفحه ی 23)
نماز میت ام را یک بار نه به تعداد قربانیان جنگ بخوانید.( همان صفحه صفحه 31 )
چه بر سر درختان آورد نجار قصاب جنگل.(همان کتاب صفحه ی 43)
به گدا پولی دادم گفتم دعا کن گفت: خورشید از بخشش خود چیزی طلب نمی کند.( همان کتاب صفحه ی 45)
من چقدر ابله ام برای گرسنگان شعر می خوانم.(همان کتاب صفحه ی 47)
تن فروشان واقعی کلیه فروشانند. (همان کتاب صفحه ی 51)
آنقدر گدا کاسه بدست ایستاد که گنجشکی فضله انداخت.(همان کتاب صفحه ی 54 )
پرچمها یک سو در اهتزاز بودند دو لشگر رودررو. (همان کتاب صفحه ی 46)
اگر عقل ودل به تفاهم برسند من متعادلترین آدمم.(همان کتاب صفحه ی 58)
در ابیات فوق شاعر نظر خود را در مورد انسانها و حیوانات و محیط زیست و فقر و فقرا به نحوی زیبا و ظریف و موشکافانه بیان کرده است تا خوانندگان بتوانند از عینک او به جهان و جهانیان بنگرند و تفاوتها و شباهتهای آنرا دریابند.
- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای اسلامی منتشر نمیشود.
- نظرات بعد از ویرایش ارسال میشود.