c_300_250_16777215_10_images_91087.jpg

 


ترکمن سسی : مهران دالوندی - چندین سال پیش من و همسرم داشتیم پیاده به سمت خانه می رفتیم که یک ماشین بوق زد و کنار ما ایستاد.خوب که نگاه کردم دیدم یکی از همکاران و دوستان صمیمی من بود .خلاصه پس از اصرار سوار شدیم .در راه همکار کمی صحبت کرد و خاطره ای را برای ما تعریف نمود .



او گفت: چند سال پیش یک روز یک بسته دویست هزار تومانی پول را گم کرده بودم .آن زمان این مبلغ خیلی پول بود.بسیار عصبانی بودم.به همه مشکوک بودم به پسرم ،همسرم و...دائما فکر می کردم که خود به خود که داخل خانه این مبلغ گم نمی شود.سیال ذهنی من داشت مثل خوره مغزم را می خورد.همه جا را گشته بودیم.به همسرم نگاه کردم و گفتم تو برداشتی !! او هم مرتب می گفت من بر نداشتم،من بر نداشتم.


خدای من آخر این بسته دویست هزار تومانی چی شده است؟!!اورکت آمریکایی را آوردم و برای چندین بار جیب های بزرگ آن را نگاه کردم ،ولی نبود که نبود.

با خودم نجوا کردم که خدایا مگر می شود که پول از داخل این جیب ها پر درآورده و رفته باشد؟؟!!

مدتی گذشت من عصبانی ،همسرم ناراحت و...موقع شام با غذا کمی بازی بازی کردم و اندکی خوردم .البته فکر کنم که همه خانواده بدترین شام را صرف کردند.

بعد از شام به اتاق رفتم و اورکت را برداشتم و کمی فکر کردم. خواستم برای چندین بار جیب های آن را بررسی کنم که چیزی توجه من را جلب کرد .

با اینکه تمام جیب های اورکت خالی بود، ولی...!
ولی به نظر سنگین تر می آمد .همین فکر باعث شد که کل اورکت را تفتیش کنم که ناگهان دستم به یک قلنبگی خورد.

رنگم پرید. با خود گفتم :این دیگر چیست ؟!!
راستش را بخواهید ترسیده بودم.خوب که دقت کردم دیدم بسته از سوراخی به داخل آستری و قسمت پشت اورکت رفته است .پول را در آوردم .حالا پول دیگر بود و انگار نارنجکی با ضامن کشیده در دستان من بود ،عرق شرم بر پیشانی من نشسته بود.من شرمنده از برخورد با خانواده و مخصوصاً همسرم بودم.چطور به آن ها بگویم؟!!چه بگویم؟!!

با خودم زمزمه کردم که مال انسان یک طرف می رود و ایمان آدم هزار طرف.بالاخره همسرم را صدا کردم و با شرمندگی کامل مطلب را به او گفتم .البته از ایشان و بچه هم عذرخواهی کردم ولی ته دلم احساس می کردم که هنوز صاف نشدیم .چند شب بعد خانواده را به رستوران خوبی بردم  و جای شما خالی شب خوبی را سپری کردیم.

ولی خوب این واقعه به من درس بزرگی داد، اینکه زود قضاوت نکنم.زود عصبانی نشوم .گذشت همسر عزیزم را نشان داد و ...

البته به همسرم هم اعلام کردم که اگر روزی من عصبانی و ناراحت بودم و اصطلاحا از ریل خارج شده بودم ،فقط پنج دقیقه به من فرصت دهد و چیزی نگوید.بعد از این زمان خودم متنبه شده و جبران هم خواهم کرد. صد البته من به شما هم همین توصیه را می کنم که این هنر زندگی کردن است.اکنون شکر خدا، بعد از چند سال زندگی خوب و خوشی را داریم.

در تمام مدت از کنار خیابان ، با سرعت پایین و احتیاط کامل حرکت می کرد که به خانه رسیدیم و پس از تشکر از خودرو پیاده شدیم.

واقعیت این است که حیفم آمد که این خاطره را با شما در میان نگذارم .این موضوع سالهاست که در پس ذهن ما است و بسیار راه گشا بوده است .امیداوارم که در استحکام بنیان تمام خانواده های محترم ایرانی هم موثر باشد.

✍️مهران دالوندی

نوشتن دیدگاه

مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرات لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
- نظرات بعد از ویرایش ارسال می‌شود.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

 

ترکمن سسی

turkmensesi

تبلیغ

 

نوین وب گستر