ترکمن سسی-ارتباط معلم و شاگردان را می توان به رابطه پدر و فرزندی تشبیه کرد به طوری که این ارتباط قوی و صمیمانه باعث می شود معلمی برای نجات شاگرد، جان خود را در معرض خطر قرار دهد.
به گزارش خبرنگار ترکمن سسی،معلم و دانشآموز را در کلاس میتوان به پدر و فرزند در خانواده تشبیه کرد. رابطه بین آنها نیز پدر و فرزندی است و هر دو برای یکدیگر ارزش و احترام بسیاری قائل میشوند.
معلمان هر ساله با دانش آموزان جدیدی روبهرو میشوند و باید فرزندان جدیدی را تربیت کنند. از همان ابتدای سال که اسم و فامیلهای یکدیگر را نام میبرند، با یکدیگر آشنا میشوند و ارتباط صمیمانهای بین آنها شکل میگیرد. این ارتباط به اندازه ناگسستنی است که در مواقع حساس و موقعیتهای خطرناک در کنار هم هستند و همدیگر را کمک میکنند.
نمونهای از این همراهی و همیاری روز ۲۵ فرودین ماه سال ۱۳۹۵ رخ داد. ساعت ۱۷ بعدازظهر ۲۵ فروردینماه بود که در تبوتاب پیامهای انتخاباتی، یکی از پیامها متفاوت از دیگر پیامها بود. نوشته بودند معلم گنبدی با فداکاری خود جان دانشآموزی را نجات داد اما خودش آسیب دید.
این معلم گنبدی نامش علیرضا یعقوبی است ۴۷ سال دارد و ۲۶ سال است که در آموزشوپرورش مشغول به کار است. وی در سال ۹۵ وارد بیست و هفتمین سال فعالیت خود شد. وی در پایه ششم و در مدرسه شاهد پسران گنبدکاووس مشغول به تدریس است. به سراغ او رفتم تا در رابطه با اتفاق ۲۵ فروردینماه بیشتر صحبت کنیم و بتوانیم دوباره صحنه نجات دانشآموز را بازسازی کنیم.
علیرضا یعقوبی در خصوص حادثه ۲۵ فروردین گفت: حوالی ساعت ۷ و نیم صبح روز چهارشنبه بود که در حال گذر از مسیر رفتن به مدرسه بودم. یکی از دانش آموزان را دیدم که با سرعت در حال عبور از خیابان بود و خودرویی هم که راننده و سرنشین جلو آن به خواندن مطلبی در تلفن همراه مشغول بود، بهسرعت بهطرف او میآمد.
وی ادامه داد: در آن لحظه یک تصمیم فوری گرفتم تا دانشآموز را نجات دهم. در ابتدا میخواستم دست او را بگیرم و بهطرف خودم بکشم اما چون سرعت دانشآموز و خودرو زیاد بود، تصمیم گرفتم تا با دانشآموز از خیابان عبور کنم. در آخرین لحظه دستم را روی خودرو گذاشتم تا آسیب کمتری ببینم اما سپر خودرو به پایم برخورد کرد و روی زمین افتادم.
معلم فداکار گنبدی گفت: در آن لحظه مهمترین مسئله این بود که دانشآموز آسیب نبیند و اگر او را نجات نمیدادم، بهاحتمال بسیار زیاد فوت میکرد. وقتی برای تصمیمگیری در آن لحظه نداشتم و تمام هدفم این بود که این دانشآموز را از مرگ حتمی نجات دهم.
از او در رابطه با این که چرا حاضر شد خود آسیب ببیند ولی دانش آموزش نجات یابد پرسیدم که در پاسخ به سؤال من گفت: هرکسی هم که بهجای من در این موقعیت قرار میگرفت، این کار را انجام میداد و این مسئله به رفتار و کردار انسانها بستگی دارد. همه معلمین برای سرنوشت دانش آموزان خود دلسوز هستند و قطعاً هر کاری را که به صلاح آنها است را انجام میدهند.
علیرضا یعقوبی که از ناحیه دستوپا راست بهشدت دچار آسیبدیدگی شده بود دو روز را در بیمارستان شهید مطهری گنبدکاووس سپری کرد. پس از مرخصی از بیمارستان، پزشکان به او گفتند که باید یک ماه را در خانه استراحت کند. کار این معلم گنبدی به اندازه ای ارزش داشت که رئیس بیمارستان شهید مطهری گنبدکاووس به نگهبان بیمارستان دستور داد تا هرکسی در هر زمانی اجازه ملاقات و عیادت با او را داشته باشد. یعقوبی رفتار کارکنان بیمارستان را در قبال خودش را بسیار عالی توصیف کرد و از همه کارکنان و رئیس بیمارستان شهید مطهری گنبدکاووس تشکر و قدردانی کرد.
از او سؤال کردم که کدام یک از مسئولین به عیادت شما آمدند و او پاسخ داد: آقای علیرضا حسین زاده رئیس آموزشوپرورش گنبدکاووس به همراه معاونین و کارشناسان اداره آموزشوپرورش شهرستان به ملاقات من آمدند. همچنین آقای محمدرضا وطنی مدیرکل آموزشوپرورش استان گلستان نیز در دیداری جداگانه به عیادت من آمدند که از همه این عزیزان تشکر میکنم. انتظاری از مسئولین برای عیادت نداشتم و کاری را هم که انجام دادم بر حسب وظیفه خود میدانم.
این معلم توضیح داد یکی از آرزوهاش این بود که مقام معظم رهبری را از نزدیک ببیند اما فاصله ۵۰ متری هم در مراسمی که با حضور فرهنگیان برگزار شد برایش بسیار نزدیک بود.
بعد از ۲۰ روز استراحت به مدرسه برگشتم
یعقوبی به حضور خانواده دانشآموزی که او را نجات داده بود در بیمارستان اشاره کرد و افزود: از نجات دانشآموز از خطر جدی خیلی خوشحال بودم و خانواده او نیز از من به خاطر کاری که کردم بسیار تشکر کردند. وقتیکه در خانه نیز بستری بودم، به همراه پدربزرگ و مادربزرگش به عیادت من آمدند که از این مسئله خوشحال هستم و در حال حاضر نیز امیدوارم که حالش خوب باشد.
معلم فداکار گنبدی گفت که یک ماه مرخصی داشت اما بعد از سپری کردن ۲۰ روز از مدت درمان، وضعیت جسمانیاش کمی بهتر شد و تصمیم گرفت تا به مدرسه برود. او گفت: رابطهام بادانش آموزان کلاس بسیار خوب است و آنها را دوست دارم. چون که آنها از وقوع این اتفاق اطلاع داشتند، مدام از من سؤال میکردند که چرا شما باید این کار را انجام میدادید؟ من هم به آنها گفتم که در آن زمان کسی دیگری برای انجام دادن این کار وجود نداشت و من باید این کار را میکردم.
شیرینی نجات دانش آموز جذابیت خاصی داشت
یعقوبی اظهار کرد: با توجه به اینکه به پایان سال تحصیلی نزدیک میشدیم و دانش آموزان کلاس من آزمون تیزهوشان را پیش رو داشتند، با خودم فکر کردم که اگر در کلاس درس باشم، میتوانم اشکالات آنها را برطرف کنم و برای آزمون دانش آموزان را آماده کنم. ۱۰ روزی را که با نشستن بر روی ویلچر در کلاس درس سپری کردم، برای من خیلی سخت بود. نمیتوانستم بایستم و بهسختی مینوشتم اما چون کلاس ما به تخته هوشمند مجهز بود، بعضی از کارها را با لپتاپ انجام میدادم اما موفقیت دانش آموزان در آزمون برای من خیلی اهمیت داشت و تمامی این سختیها برای موفقیت آنها است.
معلم فداکار گنبدی از وضعیت جسمانیاش توضیح داد و گفت: هنوز از ناحیه دست راست مشکلدارم و انگشتهای دستم بسته نمیشود. نوشتن با خودکار نیز برای من سخت است اما امیدوارم که با لطف خداوند این مشکلات نیز حل شود.
یعقوبی گفت: کسانی دیگری هم بودند که مثل من دانشآموزی را نجات دادند یا برای کسی فداکاری کرده باشند. معلمی که برای نجات سه دانشآموز در سیستان و بلوچستان زیر دیوار ماند، معلمی که برای روحیه دادن به دانش آموزش که دچار بیماری سرطان شده بود موهای سرش را تراشید و ... نمونههایی از فداکاریهای معلمین است و نمیتوانیم اذعان کنیم که این مسائل خیلی کم اتفاق میافتد. شاید بارها این صحنهها را دیده باشیم اما بیتفاوت از کنار آنها گذر کردهایم و به ارزش کار هیچ توجهی نداشتیم.
در انتهای صحبت و بهعنوان سؤال آخر از او پرسیدم اگر دوباره در چنین وضعیتی قرار بگیرید، بازهم دانشآموز را نجات میدهید یا خیر؟ علیرضا یعقوبی گفت: فکر میکنم انجام میدهم. وقتی که این کار را انجام دادم، دچار مصدومیت شدم اما شیرینی نجات دانشآموز جذابیت بیشتری برای من داشت.
منبع:خبرگزاری مهر– امیررضا تازیکه
دیدگاهها
به احتمال زیاد نظر دکتر در مورد شدت جراحات وارده بوده و نه اصل موضوع.