c_300_250_16777215_10_images_11117.jpg

 


ترکمن سسی - امان محمد خوجملی - داشتن فرزند و بزرگ کردن آنها بدون هزینه نیست. خانواده ها ممکن است هزینه های مادی را یک جوری با کار و زحمت شبانه روزی تامین کنند. اما تربیت و پرورش و آموزش آنها یک کار بسیار ظریف و حساس و تخصصی می باشد.

 

یکی از خطراتی که کودکان و نوجوانان و جوانان را تهدید می کند انحرافات اخلاقی و اجتماعی مانند اعتیاد یا بی بند و باری های رفتاری می باشد که با توصیه های مستقیم حل نمی شود.

من خودم چند بار کوشیدم به نوه های خودم خوب و بد ها را آموزش بدهم چکارها خوب و چکارها بد است. اما چاره ساز نبود. چند بار نوشتم دستشان دادم تا آنها را خوب یاد بگیرند. دیدم حتی دافعه ایجاد کرده است. در نهایت عکس العمل شان این جمله بود. (( بابا بزرگ دست بردار دیگه)).

این نشان می دهد مستقیم گویی تاثیر ندارد. ممکن است دو روش یا دو راه موثر باشد. یکی اینکه داستان یاد بگیریم و این داستانها را به زبان ساده و بسیار شیرین مادری به گوش بچه ها بخوانیم. فکر می کنم بچه ها به داستان گوش می دهند منتها داستان بسیار شیرین و جذاب باشد. مثل قدیمها  که پیر زنها برای بچه ها حکایت می خواندند.

البته این کار هم برای پدر و مادرها کار آسانی نیست باید رویش کار و تمرین کنند وقتی کامل تسلط پیدا کردند شروع کنند. خطرات سیگار و اعتیاد به مواد مخدر و مردم آزاری و دروغگویی را به داستان خود به گنجانند و لذت کتاب خوانی و صداقت و کمک به دیگران را نیز یاد آوری کنند. البته این کار هنر می خواهد کار هرکس  هرکس هم نیست.

اما راه دوم ساده تر و آسان تر است و آن این است که ما(پدر و مادرها) در کنار سفره صبحانه و نهار یا شام می توانیم خطرات سیگار و اعتیاد و سایر انحرافات را با هم گفتگو کنیم فقط بچه ها بشنوند. اما بچه ها احساس نکنند مستقیم به خودشان گفته می شود. ما می توانیم بگوییم.

پدر : خبر داری پسر فلانی الان فقط 11 سالش است سیگار می کشد. مادر : عجب!! من که باور نمی کنم. اونکه خیلی پسر عاقلیه فکر نکنم چنین کاری بکند. پدر: والله چه می دانم در میان مردم صحبتش که هست. گویا پدر مادرش هم هنوز خبر ندارند. اگر بدانند بچه شان معتاد سیگار شده است معلوم نیست چکار کنند.

در یک نوبت دیگر می شود در مورد دزدی صحبت کرد.

پدر:  من دیروز شنیدم پسر 12 ساله فلانی از دکان فلانی چهار تا پرتقال دزدیده و تصویرش هم به دور بین مدارس بسته افتاده است. مادر : عجب! چند وقت پیش مادرش هم آه و ناله می کرد پسرش درس و مشقش را ول کرده است. نه درس می خواند و نه برای خانه نان می آورد و نه به من در کار خانه کمک می کند و نه به حرفهای پدرش گوش می کند. خلاصه خیلی ناراحت بود.

پدر: دیروز داشتم از کنار مدرسه می آمدم دوچرخه پسر مراد خراب شده بود. اما پسر قربان آقا را دیدم چقدر با این سن سال کم با هوش است دو چرخه اش را در عرض چند دقیقه درست کرد و تحویل داد.
مادر : بله. آن پسر خیلی خوبه و خیلی هم مهربان است آن روز که رحمان را به نانوایی فرستادم به رحمان نان نرسیده بود. او دو تا از نانهای خودش را به رحمان داده بود. ووووو

داستانها یا صحبتهای این چنینی را به صورت غیر مستقیم به گوش بچه ها رساند و آشنا کرد که چکارهایی خوب و چکارهایی بد است. خلاصه خوبی و بدیها را تا 12 تا 13 سالگی به گوش بچه ها رساند تا با مفاهیم آن آشنا شوند. البته این تجربه شخصی خودم است. کسانیکه علوم تربیتی خوانده اند بهتر می توانند والدین بچه ها را راهنمایی کنند.

برگرفته از: کانال تلگرامی فردای آزاد - امان محمد خوجملی - 1402/1/23

نوشتن دیدگاه

مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرات لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
- نظرات بعد از ویرایش ارسال می‌شود.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

 

ترکمن سسی

turkmensesi

تبلیغ

 

نوین وب گستر